دست نزن قلبم شکست

ساخت وبلاگ
پس گردن ز چه رو می خاری نک ظفر هست تو آهنگ بیار حرف رنگست اگر خوش بویست جان بی صورت و بی رنگ بیار کم کنی رنگ بیفزاید روح بوی روح صنم شنگ بیار لب ببند از دغل و از حیلت جان بی حیلت و فرهنگ بیار 1110 از لب یار شکر را چه خبر وز رخش شمس و قمر را چه خبر با دمش باد بهاری چه زند وز قدش سرو و شجر را چه خبر گر جهان زیر و زبر گشت از او عاشق زیر و زبر را چه خبر چونک جان محرم اسرارش نیست از رهش اهل خبر را چه خبر گر چه نرگس نگرانست به باغ از چمن نرگس تر را چه خبر گفته هر قوم هم از مستی خویش که ز ما قوم دگر را چه خبر گفت چونی و دل تو چونست از دل این خسته جگر را چه خبر با ملک تاج و کمر گر به همند از ملک تاج و کمر را چه خبر کم کن این ناله که کس واقف نیست ز آه عشاق سحر را چه خبر 1111 روزی خوشست رویت از نور روز خوشتر باده نکوست لیکن ساقی ز می نکوتر هر بسته ای که باشد امروز برگشاید دل در مراد پیچد چون باز در کبوتر هر بی دلی ز دلبر انصاف خود بیابد هر تشنه ای نشیند بر آب حوض کوثر هر دم دهد بت من نو ساغری به ساقی کامروز بزم عامست این را به عاشقان بر یک ساغر لطیفی کز غایت لطیفی گویی همه شرابست خود نیست هیچ ساغر 1112 بر منبرست این دم مذکر مذکر چون چشمه روانه مطهر مطهر بر منبری بلندی دانای هوشمندی بر پای منبر او مکرر مکرر هر لفظ او جهانی روشن چو آسمانی بگشاده در بیانی مقرر مقرر زین گونه درگشایی داده تو را رهایی از حبس خاکدانی مکدر مکدر بنهاده نردبانی از صنعت زبانی بر بام آسمانی مدور مدور نور از درون هیزم بیرون کشید آتش آتش ز خود نیامد منور منور
دست نزن قلبم شکست...
ما را در سایت دست نزن قلبم شکست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mehri zoleykha16790 بازدید : 227 تاريخ : چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت: 4:05